شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید حسن کیخائی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد حسن کيخائي »
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون سلام ای مادر و ای پدر عزیزم، اکنون که بخواست خداوند تبارک و تعالی توفیق آنرا پیدا کردم تا در میدان امتحان الهی راه یابم، امیدوارم در این راه فاتح، شاد و مسرور و در بازگشت با قلبی آکنده از شادی و نوای پیروزی بر لبانم به آغوشتان باز گردم انشاءالله. اکنون که کولـه بار هجرت بستهام و خود را برای جهاد اصغر آماده کردهام، امیدوارم که بتوانم در جهاد اکبر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد حسن کيخائي »
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون سلام ای مادر و ای پدر عزیزم، اکنون که بخواست خداوند تبارک و تعالی توفیق آنرا پیدا کردم تا در میدان امتحان الهی راه یابم، امیدوارم در این راه فاتح، شاد و مسرور و در بازگشت با قلبی آکنده از شادی و نوای پیروزی بر لبانم به آغوشتان باز گردم انشاءالله. اکنون که کولـه بار هجرت بستهام و خود را برای جهاد اصغر آماده کردهام، امیدوارم که بتوانم در جهاد اکبر...
شهید کریم پور زین العابدینی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
کریم پور زین ا لعابدینی پدر از هجراو قدش کمان شد برادرها شکسته بال گشتند گشتــه او فــدای دیـن و قــــرآن شهید و عاشق راه حسینی کمر بشکسته چشمش خون فشان شد ولی ازاین جهت خوشحال گشتند از او راضــیشـــدهپــیــرجمــــاران ...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
کریم پور زین ا لعابدینی پدر از هجراو قدش کمان شد برادرها شکسته بال گشتند گشتــه او فــدای دیـن و قــــرآن شهید و عاشق راه حسینی کمر بشکسته چشمش خون فشان شد ولی ازاین جهت خوشحال گشتند از او راضــیشـــدهپــیــرجمــــاران ...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید علی اکبر مولازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر مولازاده »
بسمالله الرحمن الرحیم چه بنویسم، به نام خدای عظیم و قادر و متعال و به نام پیغمبرش محمد (ص) که ما از برکت وجودش مسلمان شدیم و اکنون در پیشگاه خداوند روسپیدیم. لکن ما با باری از گناه، امید بخشش و عطوفت پروردگار را داریم. سلام بر محمد (ص) و علی (ع) و فرزندانش. سلام بر مهدی (عج) و نائب برحقش، سلام بر انقلاب که به برکت خون هزاران شهید که شما آن را دادید [به ثمر نشست]. آری!...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد علي اکبر مولازاده »
بسمالله الرحمن الرحیم چه بنویسم، به نام خدای عظیم و قادر و متعال و به نام پیغمبرش محمد (ص) که ما از برکت وجودش مسلمان شدیم و اکنون در پیشگاه خداوند روسپیدیم. لکن ما با باری از گناه، امید بخشش و عطوفت پروردگار را داریم. سلام بر محمد (ص) و علی (ع) و فرزندانش. سلام بر مهدی (عج) و نائب برحقش، سلام بر انقلاب که به برکت خون هزاران شهید که شما آن را دادید [به ثمر نشست]. آری!...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علی باز عباسی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد علي باز عباسي »
علیباز عباسی فرزند ایاز در سال 1337 در خانوادهای مذهبی در روستای دهمورد نیریز دیده به جهان گشود. در کودکی بسیار کوشا و فعال بود و علاقه زیادی به تحصیل داشت اما به علت بی عدالتی و فقر دست و پا گیر و به علت عدم بضاعت مالی، قادر به تحصیل نشد و به کار کردن در مزارع و همچنین امور دامداری پرداخت. مشکلات زندگی او را فردی سخت کوش بار آورد. شهید عباسی چون علاقه زیادی به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد علي باز عباسي »
علیباز عباسی فرزند ایاز در سال 1337 در خانوادهای مذهبی در روستای دهمورد نیریز دیده به جهان گشود. در کودکی بسیار کوشا و فعال بود و علاقه زیادی به تحصیل داشت اما به علت بی عدالتی و فقر دست و پا گیر و به علت عدم بضاعت مالی، قادر به تحصیل نشد و به کار کردن در مزارع و همچنین امور دامداری پرداخت. مشکلات زندگی او را فردی سخت کوش بار آورد. شهید عباسی چون علاقه زیادی به...
تقلب در قرعه کشی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات کربلای 4 دو نفر از برادران پیک گردان کمیل بودند. قرار شد یکی از این دو به همراه شهید مرتضی جاویدی به آن سوی اروند (ضلع غربی) بروند و مسیر را شناسایی کنند. تا زمانیکه گردان از روی اروند حرکت کرد و به آن سو رسید بچهها را راهنمایی کنند. موقع انتخاب یکی از این دو نفر، بحث بیش آمد و هر دو اصرار داشتند که باید من بروم. چون به نتیجه نرسیدیم قرار شد قرعه...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات کربلای 4 دو نفر از برادران پیک گردان کمیل بودند. قرار شد یکی از این دو به همراه شهید مرتضی جاویدی به آن سوی اروند (ضلع غربی) بروند و مسیر را شناسایی کنند. تا زمانیکه گردان از روی اروند حرکت کرد و به آن سو رسید بچهها را راهنمایی کنند. موقع انتخاب یکی از این دو نفر، بحث بیش آمد و هر دو اصرار داشتند که باید من بروم. چون به نتیجه نرسیدیم قرار شد قرعه...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید محمدرضا خودستان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمدرضا خودستان »
بسم رب الشهداء و الصدیقین انا لله و انا الیه راجعون بنام خدای عزوجل، آن یگانه، یکتا و بیهمتا که میپرستمش، چون اوست که قابل ستایش است و شریک ندارد و برای او سجده بجا آورم. اینجانب محمدرضا خودستان سرباز حقیر اسلام، البته اگر مورد قبول خداوند بزرگ و صاحب الزمان مهدی موعود(عج) قرار گیرد. واجب دانستم که عاجزانه یک وصیتنامه برای اینکه خطی و یادی از من به جا بماند، قلم را بر این برگ بچرخانم و آنچه از قلبم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمدرضا خودستان »
بسم رب الشهداء و الصدیقین انا لله و انا الیه راجعون بنام خدای عزوجل، آن یگانه، یکتا و بیهمتا که میپرستمش، چون اوست که قابل ستایش است و شریک ندارد و برای او سجده بجا آورم. اینجانب محمدرضا خودستان سرباز حقیر اسلام، البته اگر مورد قبول خداوند بزرگ و صاحب الزمان مهدی موعود(عج) قرار گیرد. واجب دانستم که عاجزانه یک وصیتنامه برای اینکه خطی و یادی از من به جا بماند، قلم را بر این برگ بچرخانم و آنچه از قلبم...
شهدا سال 57 -زندگینامه شهید خلیل اصغری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۷ »
سلام بر شما که در چشمهسار شهادت متبرک شدید و در سجدهگاه عشق بر جام عشق لایزال الهی پیمانه زدید و همچون پروانهای برگرد شمع انقلاب اسلامی چرخیدید و با سوختن خود، درس پایداری در ره معشوق و دیگر دوستی را به نسلهای آینده آموختید. شهید خلیل اصغری در سال 1330 در شهرستان نیریز در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. مشکلات زندگی، خانوادهاش را برآن داشت تا برای تأمین معاش به همراه کودک خود، سختی مهاجرت را برخود هموار...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۷ »
سلام بر شما که در چشمهسار شهادت متبرک شدید و در سجدهگاه عشق بر جام عشق لایزال الهی پیمانه زدید و همچون پروانهای برگرد شمع انقلاب اسلامی چرخیدید و با سوختن خود، درس پایداری در ره معشوق و دیگر دوستی را به نسلهای آینده آموختید. شهید خلیل اصغری در سال 1330 در شهرستان نیریز در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. مشکلات زندگی، خانوادهاش را برآن داشت تا برای تأمین معاش به همراه کودک خود، سختی مهاجرت را برخود هموار...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید اسدالله عرفانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد اسدالله عرفاني »
بسم الله الرحمن الرحیم یا ولی المؤمنین، یا غایه آمال العارفین، یا غیاث المستغیثین، یا حبیب قلوب الصادقین و یا اله العالمین. ای صاحب اختیار مؤمنان! ای نهایت آرزوهای عارفان! ای فریادرس فریاد خواهان! ای محبوب دلهای راستگویان و ای خدای جهانیان!. گواه باش، در این دنیا به ظاهر در تنهایی زیستم، ولی ترا بهترین آمالها و عشقها یافتم، پس مرا به سوی خودت فراخوان. شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی بریدم تا به تو بپیوندم. خدایا! شاهد باش به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد اسدالله عرفاني »
بسم الله الرحمن الرحیم یا ولی المؤمنین، یا غایه آمال العارفین، یا غیاث المستغیثین، یا حبیب قلوب الصادقین و یا اله العالمین. ای صاحب اختیار مؤمنان! ای نهایت آرزوهای عارفان! ای فریادرس فریاد خواهان! ای محبوب دلهای راستگویان و ای خدای جهانیان!. گواه باش، در این دنیا به ظاهر در تنهایی زیستم، ولی ترا بهترین آمالها و عشقها یافتم، پس مرا به سوی خودت فراخوان. شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی بریدم تا به تو بپیوندم. خدایا! شاهد باش به...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید اصغر امید آباده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
در سال 1340 وقتیکه چهرهپاک و معصومش در میان خانواده شکفت، خانه را از عطر وجودش پر نمود. در بخش آباده طشک از توابع نیریز در آغوش گرم خانواده ایام کودکی را سپری و درس دینداری و دیگر دوستی را فراگرفت. در کنار همسالان خود راهی مدرسه ابتدائی هجرت روستای طشک شد و خاطره شاگرد بسیار موفق و عالی بودن را در کلاسهای آن مدرسه، به یادگار گذاشت. دیو سیاه تنگدستی به سراغش آمد و اورا از ادامه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
در سال 1340 وقتیکه چهرهپاک و معصومش در میان خانواده شکفت، خانه را از عطر وجودش پر نمود. در بخش آباده طشک از توابع نیریز در آغوش گرم خانواده ایام کودکی را سپری و درس دینداری و دیگر دوستی را فراگرفت. در کنار همسالان خود راهی مدرسه ابتدائی هجرت روستای طشک شد و خاطره شاگرد بسیار موفق و عالی بودن را در کلاسهای آن مدرسه، به یادگار گذاشت. دیو سیاه تنگدستی به سراغش آمد و اورا از ادامه...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسین ایکاش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
آنگاهکه در پهندشت شلمچه میایستی و با دیده دل مینگری، شمعهایی را میبینی که در پای عشق قطرهقطره میشوند و بر تربت پاک شلمچه میافتند. ناگهان دلت میشکند و این بار قطرات اشک است که از گوشه چشم تو به یاد آنها دشت را سیراب میکند. «حسین» شمعی بود فروزان که برای ماندن انقلاب و آزادی، ۱۳۴۶/۷/۱۳ در روستای وزیره از توابع نیریز، میان خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان وزیره به پایان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
آنگاهکه در پهندشت شلمچه میایستی و با دیده دل مینگری، شمعهایی را میبینی که در پای عشق قطرهقطره میشوند و بر تربت پاک شلمچه میافتند. ناگهان دلت میشکند و این بار قطرات اشک است که از گوشه چشم تو به یاد آنها دشت را سیراب میکند. «حسین» شمعی بود فروزان که برای ماندن انقلاب و آزادی، ۱۳۴۶/۷/۱۳ در روستای وزیره از توابع نیریز، میان خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان وزیره به پایان...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71
72
73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 بعدي